بازم اومدم
سلام عزیز دلم
شیرین زبونم
مدتها بود که نمیومدم اینجا
ولی دلم برای دوستای عزیزم واقعا تنگ شده بود
خبر خاصی برات ندارم زندگی با همه ی خوبیها بدیهاش داره میگذره
روزهای جمعه رو با جمعی از فامیلای بابا میریم بیرون شهر
و خوش میگذرونیم.چند روز پیش هم رفتیم عروسی دختر پسر داییم
(فرناز).تو رو هم همرام بردم حتی جیکتم در نیومد و اصلا
اذیتم نکردی .آفرین پسر مهربونم.
دقیقا برعکس کوچولوییت که از حموم بدت میومد و همش گریه میکردی
الان خیلی حموم و آب بازی رو دوس داری به خصوص با بابا.
گلپسرم
خیلی شیرین زبون و عسل شدی پسته بعدی حتما
فرهنگ لغتت رو میزارم.بوسسسس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی