نفس مامان پارسا نفس مامان پارسا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پارسا تنها بهانه زندگی

از امروز بگم....

افتضاح سرما خوردم مامانی همش میترسم به تو سرایت بدم. همه بدنم درد میکنه .تو هم امروز بیشتر وقتو خوابیدی خیلی دلم میخواد بغلت کنم دلم واسه بوی تنت پرپر میزنه حتی نمیتونم از اون لپای جیگرت بوس کنم خب............ تا وقتی که خوب بشم مجبورم از دور فقط نگات کنم.خداییش این عشق و محبت مادری یه چیزه دیگست.خدا تورو برامون حفظ کنه. ...
26 بهمن 1389

مامان از بچه گیام بگو

اقا پارسا وقتی بدنیا اومدی سه کیلو و دویست گرم وزن داشتی باچهل و هفت سانت قد .از همون روز اول توی بیمارستان نق زدنات شروع شد ولی من عاشقت بودم تا سه ماهگیت شبا بیدار بودی و روزها میخوابیدی یعنی پدر منو دراورده بودی همینطور بابات که بیچاره با همه ی خسته گیش شبا تو رو تو بغلش میگردوند که گریه نکنی.شیرمم با زور تا چهار ماهگی خوردی گاهی از ناراحتی گریه میکردم وقتی میدیدم شیر دارم اما مجبورم بهت شیر خشک بدم ولی خداییش لجباز بودی بازم من دوستت داشتم به این میگن مادری<صبر  عشقی مقدس  فداکاری و رنجیدنو دم نزدن...>
26 بهمن 1389

جمله های طلایی...

افسوس... ان زمان که باید کسی را دوست بداریم کوتاهی میکنیم ان زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم وبعد... برای انچه از دست رفته آه میکشیم... ...
26 بهمن 1389

جمله های طلایی...

الهی تو دوست میداری که من تو را دوست داشته باشم با آنکه بی نیازی از من پس چگونه دوست نداشته باشم که تو دوست میداری مرا با این همه احتیاج که به تو دارم... ...
26 بهمن 1389

عشق منی

مامانی باور کن حتی وقتی می خوابی دلم برات تنگ میشه...... وقتی تو رو دارم انگار صاحبه همه ی قشنگیهای دنیام خدا تورو برامون نگه داره که بی تو میمیرم عشق من ....جان من.... همه هستیه من....فقط تویی...مامانی ...
26 بهمن 1389

لالایی یه پارسا........

مامانی امروز میخوام لا لا یی که برات میخونمو بنویسم همونی که وقتی خیلی بیقراری و با شنیدنش آروم میگیری لا لا یی کن بخواب خوابت قشنگه     گل مهتاب شبا هزار تا رنگه یه وقت بیدار نشی از خوابه قصه      یه وقت پا نزاری تو شهر غصه لا لا یی کن مامان چشماش بیداره     مثله هر شب لولو پشته دیواره دیگه بادبادکه تو نخ نداره          نمیرسه به ابر پاره پاره لالایی کن لالایی کن      مامان تنهات نمیزاره دوست داره دوست داره    میشینه پای گهواره همه چی یکی بودویکی نبوده   به من چشمات...
26 بهمن 1389