واکسن 18 ماهگی
سلام نفسم
چند روز پیش واکسن 18 ماهگیتو زدیم مثل همیشه بابا طاقته وایسادن نداشت
من نگهت داشتم . گریه میکردی و با نگات کمک میخواستی ازم
تحمل کردم چون این برای سلامتی تو واجب بود ماهکم
از همون جا بابا ما رو رسوند خونه ی مامانی
مثل همیشه که مادر عزیزم تو این جور مواقع مواظبت میشه خوب از تو مراقبت کرد
دو روز درد شدید تو پات و تب زیاد داشتی
حتی یه روز از جات بلند نشدی
چون نمیتونستی به خاطر درد پات بلند شی و شلوغی کنی مدام حرف میزدی
و یه چیزایی میگفتی . . .
الاهی فدات شم مامان
خیلی دوستت دارم
خیلی به من وابسته شدی
و من خیلی عاشقت . . .
با من بمون .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی