ناز گل مامانی...
سلام عزیزترینم
بالاخره این خونه تکونیه عید تموم شد اما خداییش خیلی خسته شدم.
بعد از تموم شدنه کارام کلی با هم بازی کردیمیه سوپ خوشمزه هم برات حاضرکردم و تو پسر گلم با اشتها نوش جان کردی
امشب مامانی برای صحبت کردن با عمو اینجا اومد ناراحت میشم وقتی میبینم برای جای خالی پسرش تو این روزهای دم عید و سفره هفتسین چقدر غصه میخوره بالاخره از اینجا تا سوئد کم فاصله ای نیست....
پسرم قند عسلم منکه طاقته یه لحظه دوری از تو رو ندارم تو نباشی فاتحه ام خوندست
تو همه وجودمی
پیش مامان بمون
دوستت دارم ناز گل مامانی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی