اتوبوس
سلام نفسم
دو روز پیش عمه اینا اسباب کشی کردن منم دیروز تو رو گذاشتم پیش مادرم
و برای کمک خونشون رفتم .امروز تو رم همرام
بردم اما تو مجاله کمک کردن به من ندادی
موقع برگشتن برای اولین بار سوار اتوبوس واحد شدی چون همه جا
با ماشین خودمون میرفتیم
نمیدونم چرا اینقدر ذوق کرده بودی مدام با خانوما حرف میزدی
و میخندیدی انگار خیلی از اتوبوس سواری خوشت اومده
الان سه چهار باری میشه که هر هفته جمعه ها رو همراه جمع بزرگی
از فامیلهای مامانی میریم اطراف شهر
و تا شب تو هوای آزاد و سبزی درختا خوش میگذرونیم .
به تو هم بد نمیگذره . . .
کلی کیف میکنی اما این هفته چون بابا باید بره سر کار نمیتونیم
بریم .
خب برای امروز اینقد بسه عزیزم
این گلای قشنگ برای پسر قشنگم
خیلی دوستت دارم همه ی وجودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی