ماه محرم +اومدن زمستون
سلام عزیز دلم
مامانی فرصت نمیکردم برات پست جدید بزارم تقریبا هر روز سرم
درد میکنه یا حوصله ندارم
از این روزها اگه بخوای برات بگم
خبر خاصی وجود نداره همینطوری زندگیمون داره میگذره
و اما در مورد تو
جیگر شدی عزیزم
بلا شدی
ماه بودی خوشگلترم شدی
هنوز از دندون تازه خبری نیست
غذا خوردنت کمی بهتر شده شکر خدا
کم کم داری تنهایی راه میری
اما خیلی میترسی اینو از چشات میخونم که میگه مامان منو بگیر
مامان و بابا گفتنتم محشره دلم آشوب میشه وقتی مامان صدام میزنی
و بهم میخندی
ای شیطون حتما تو دلت میگی خوب مامانو پیچوندم تا صداش میزنم
مثل برق میدو پیشم
عزیزم ماه محرم هم رسید ولی هوا خیلی سرده و بابا نمیتونه تو رو
ببره بیرونتا مراسم عزاداری و سینه زنی ببینی
میخوام توی این روزای عزیز و خواستنی برای همه ی نی نی ها و تو
سلامتی بخوام شفای همه ی مریضا و خیلی چیزای خوبه دیگه
برای خودمون و همه ی آدما
خیلی دوست دارم
نفس مامان