قشنگترین هدیه خدا...
سلام قشنگترین هدیه خدا
دیروز صبح که برای کنترل رفته بودیم از رضایت دکتر خیلی خوشحال شدم همه چیز نرمال و رشد وزنی و قدت عالی بود.
بعد از اونجا بابا ما رو برد خونه مامانی <من>
شب هم بابا اومد و بعد از شام برگشتیم خونمون که تو مثل همیشه تو ماشین خوابت برد.
یه شعر:
چنان دوستت میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
الان نشستی تو بغلم و با تعجب نگاه میکنی
کاش میدونستی که واسه تو دارم مینویسم
بابا برای ناهار اومد و رفت و ما تنها شدیم حوصله ام سر رفته مامانی
فعلا خدافظ...
میبوسمت نازنینم
دوستت دارم فرشته ی الاهی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی