خدایا شکر...
سلام دوست جونای عزیزم
سلام پسر گلم
خدایا شکرت پسرم خوب شد
ما بعد از شبی که آخرین پستمو نوشتم صبح دوباره پارسا رو در حالی که
خیلی وضعش بد بود بردیم دکتر
اونروز تا بعد از ظهر حتی یه فنجون چاییه خشک و خالی هم نخورده بودیم
هر دومون یعنی منو بابا پریشون بودیم
دکتر برای احتیاط یه سونوگرافی برات نوشت...
تا جوابشو بگیریم منو بابا هزار بار مردیم و زنده شدیم .
موقع سونو کردن هم فقط گریه کردی
اشک تو چشام جمع شد
خدای مهربونو هزاران بار شکر که جواب سالم بود
اما تو همچنان حالت خرابه خراب......
از دکتر که اومدیم رفتیم دوباره خونه مامانی <من >سه چهار روز اونجا بودیم
خدا اون روزا رو نیاره هر چی میخوردی بالا میاوردی
یا هم که اسهال میکردی رنگ صورتت پریده بود و خیلی لاغر شده بودی
و بی حال ...فقط میخوابیدی وقتی هم که بیدار بودی گریه میکردی
خدا مادر و پدر عزیزمو عمر بده سلامتی بده خیلی زحمت تو رو کشیدن
خدا اونا رو برامون حفظ کنه...
پارسا جونم هنوزم که هنوزه تو حال خودم نیومدم بی خوابیها و غصه هات
پدرمو در آورد... فدای سرت
خدای من
خدای مهربون من
خدای بی نهایتم
شکر شکر شکر شکر
هر قدر سپاست کنم بازم کمه
برای داشتن مادر و پدری دلسوز و مهربون شکرت
نفس ام پیشکششون خدا
برای سلامتی پسرم شکر
جای من زنده باشه....
و حالا خیلی خوشحالم
می تونم یه نفس راحت بکشم و از ته دل بخندم
و یه چایی دپش هم نوش جون کنم
دوست جونای گلم ممنون از توجه تون به پارسا
همه تونو دوست دارم و به داشتن شما افتخار میکنم
خیلی ممنون
بوسسسسسسسسسسس
پسر گلم خیلی دوستت دارم
خوشحالم که تو دوباره بهم لبخند میزنی
ممنون که ضربان قلبمی
گل من