نفس مامان پارسا نفس مامان پارسا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

پارسا تنها بهانه زندگی

ستاره های دریایی

1390/2/4 23:57
نویسنده : مامان شیدا
178 بازدید
اشتراک گذاری

                               

یکی بود یکی نبود.زیر گنبد کبود نویسنده ی خردمندی بود که عادت داشت هر روز

 صبح پیش از نوشتن  کنار دریا برود. او همیشه پیش از شروع کارش چند قدمی در

ساحل پیاده روی میکرد. روزی از روزها در حین پیاده روی در ساحل اقیانوس

متوجه فردی در دور دستها شد او مشغول انجام حرکاتی رقص مانند بود.

مرد خردمند خندید و با خود فکر کرد او کیست که این موقع روز قادر است برقصد

.سپس به قدم های خود سرعت بخشید و به طرف رقصنده به راه افتاد. همینطور

 که نزدیک و نزدیکتر میشد.مرد جوانی را در مقابل خود دید که به هیچ وجه نمیرقصید

. او به طرف زمین خم میشد چیزی را برمیداشت و به آرامی آن را در اقیانوس پرتاب میکرد

.مرد خردمند همچنان در حال نزدیک شدن با صدای بلند گفت:

صبح بخیر... چه میکنی؟

مرد جوان مکثی کرد سرش را بالا آورد و گفت:

ستاره های دریایی را درون اقیانوس پرتاب میکنم.

مرد خردمند گفت :به گمانم باید میپرسیدم چرا ستاره های دریایی را به اقیانوس می اندازی؟

جوان جواب داد:خورشید بالا آمده مد هم تمام شده اگر من آنها را داخل آب نیندازم خواهند مرد.

مرد با تعجب گفت: اما مرد جوان مگر نمیبینی که ساحل کیلومترها فاصله دارد

و ستاره های دریایی تا دور دستها پراکنده شده اند؟این امکان وجود ندارد که

 تو بتوانی تغییری در کل ماجرا ایجاد کنی.

مرد جوان مودبانه حرف های مرد خردمند را گوش داد.سپس خم شد و

ستاره ی دریایی دیگری را برداشت و داخل اقیانوس پرتاب کرد و پاسخ داد:

حداقل این امکان وجود دارد که بتوانم تغییری برای یکی از آنها ایجاد کنم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان فرشته
5 اردیبهشت 90 14:58
وای فعال من
قربونت برم
عالی بود ممنون بوسسسسس

ما اینیم قربونت خانومی بوسسسسسس

سارا
5 اردیبهشت 90 15:18
خیلی قشنگ بود شیدا جونم گل پسر ماروببوس

ممنون سارا جونم