نفس مامان پارسا نفس مامان پارسا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پارسا تنها بهانه زندگی

مریضی پارسا جونم

سلام عزیز دلم متاسفانه باز هم مریض شدی   سه روز پیش صبح وقتی بیدار شدم دیدم اصلا حالت خوب نیست بابا با اینکه خیلی کار داشت به خاطر تو بیخیال شد و با هم بردیمت دکتر کلی اونجا معطل شدیم بالاخره نوبتمون رسید و دکتر تو رو ویزیت کرد یه سرما خوردگی ویروسی از اون ویروسایی که پدر آدمو در میاره . . . از همونجا بابا ما رو رسوند خونه ی مامانی (من) دو روزی اونجا بودیم باز هم مادر عزیزمو زحمت دادم اون بود که تو این دو روز که خیلی بی حال و مریض بودی تر و خشکت کرد واقعا به داشتن همچین مادری  خدا رو شکر میگم ایشالا صد سال دیگه سایه شون بالا سرمون باشه و تو امروز نسبتا ...
5 مهر 1390

photo

عسلم عاشق نگاهتم   ناز گل مامان   چه خوابه نازی   فدات شم جیگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگر   میخوای بیای پایین؟       عاشقتم همه ی هستیه من بوسسسس ...
30 شهريور 1390

ما اومدیم ههههههه

اول سلام نمیدونین چقدر دلم برای اینجا و دوستای عزیزم تنگ بود ببخشید . . . به خاطر غیبت طولانی مدت من و پارسا چند تا مورد باعث شد که نتونم بیام اینجا مهمون داشتم دایی من که میشه عموی همسرم سکته ی مغزی کرد و  چون اونا قسمتشون نشد که صاحب اولاد بشن ما دور و برشون بودیم که احساس تنهایی و بی کسی نکنن البته هنوز هم تو بیمارستان بستریه . خدا رو شکر که اونو از دست ندادیم و برای خوب شدن حالش همیشه دست به دعاییم . . . از طرفی هم اینترنتمون تموم شد و برای تمدیدش فرصت نمیکردیم خودمم سه روزی بود که مریض بودم و خونه ی مادرم میموندم اینم دلایل غیبت ما اما دوستان باور کنید که به یاد شما و نی ...
30 شهريور 1390

چند کلمه ای با دوستان

سلاممممممممممممممم دوستای عزیزم من چند روزی کار داشتم و دارم با عرض معذرت منو ببخشید اگه نتونستم جواب کامنتای پر مهرتونو بدم همه تونو دوست دارم بعدا میام و راجع به غیبتم توضیح میدم بوسسسسسسسسسسسسس برای همهی دوست جونام و نی نی های جیگرشون.
16 شهريور 1390

تولد یک سالگی پارسا جونم

                                   تولدت مبارک                چند ساعت بعد . . .   اولین سالگرد تولده توست   درست یک سال پیش همین موقع   منو بابا منتظر پایان این انتظار شیرین بودیم   و خدا   تو رو به ما بخشید   ای هدیه ی الاهی                   &nb...
7 شهريور 1390

عکس قند عسلم

فدای لبخندت   نه بابااااااااااااااااااااااااااااااااا     همیشه این شیشه شیر دستته حتی تو خواب   ملوس مامان   وااااااااااااااااااااااای   مثل همیشه پارسا و شیشه اش   ناز گل مامان   الاهی من بمیرم برات اینجا دوربینو میخواستی ای بلا     پارسا در کنار  اردکه دلبندش   بدون شرح       عزیز دلم عاشقتم     ...
30 مرداد 1390

منو پارسا کوچولو

                                 سلام عزیزدلم نفس مامان فرشته کوچولوی دوست داشتنی من عسلم تا دیروز مهمون داشتیم و من فرصته نوشتن پست جدید نداشتم امروز هم تا حالا خونه ی مامانی (من) بودیم ناز گل من بزرگ شده وقتی بدقت نگات میکنم میبینم از روز تولدت تا حالا خیلی بزرگ شدی در کل خیلی عوض شدی چند روز بعد سالروز تولدته اولین سال و من خدا رو شکر میگم به داشتنه تو تو هدیه ای با ارزش از طرف خدای مهربونی ایشالا صد و بیست ساله بشی عزیزم  ...
29 مرداد 1390

مهمون داریم +صحبتی با دوستان

  سلام نور چشام عزیز دلم چند روزیه که مهمون داریم و من نتونستم بیام به وبت سر بزنم مامانی اینا (بابا) تعمیرات خونه دارن کاغذ دیواری و . . . واسه همون چند روزی خونه ی ما مهمون هستن. من همچنان روز ه هامو میگیرم خدا هم کمکم میکنه که خیلی راحت و بی هیچ مشکلی با اینکه مهمون دارمو به طبع کارم زیاده همه رو گرفتم. از تو بگم تو این روزها مثل یه آتیش پاره میمونی مگه میشه یه جا بندت کرد یک دادهایی هم میکشی که گوشم کر میشه و از این یکی بدم میاد اصلا طاقت شنیدن اون فریاداتو ندارم البته اینم نگم بی انصافیه که سر تا پا نمکی . . . شیرین و دوست داشتنی تفنگو میگیری طرف من و میگی کیشون کی...
20 مرداد 1390

چهارمین مروارید

  سلام عزیزترینم تو رو دارم و انگار صاحب همه ی زیباییها  خوبیها و قشنگیهای دنیام وقتی کنارم میخوابی هیچ دوست ندارم بخوابم میخوام تا خود صب بیدار بمونم و تماشات کنم واقعا مثل فرشته ها میمونی پاک و معصوم . . . دیشب وقتی خواب بودی کنارت دراز کشیدم         وای وای اگه تو یه روز نباشی . . . بالاخره یه روز میری میری سر خونه زندگی و آینده ت همه ی ما یه روز مادر و پدر ها مونو تنها گذاشتیم و رفتیم تو هم میری این قانون طبیعته سخته اما همین که بدونم سالمی و به خواسته هات رسیدی (البته در جهته مثبت) برام کافیه خوشبختی و موفقییت ...
16 مرداد 1390

ماه رمضون

سلام نفس مامان ماه رمضون اومد و من خیلی خوشحالم با امروز میشه چاهار روز  که روزه گرفتم ایشالا مورد قبول و رحمت خدای مهربونم باشه. دیروز خونه ی مامانی (من) مهمون بودیم اونجا چند تا عکس ازت گرفتم  که میزارم .بلههههههههههههههه بالاخره راه کم کردن سایز عکسا رو یاد گرفتم از این به بعد ازت عکسای بیشتری میزارم گلم.           خیلی دوستت دارم عزیزدلم و تو این ماه عزیز از خدای مهربونم برات سلامتی و آینده ای درخشان میخوام.آمین ...
13 مرداد 1390